- بررسی تخصصی
- مشخصات
- نظرات کاربران
The Little Prince
بخش بزرگی از آثار اگزوپری با محوریت خلبانی و پرواز شکل گرفته است در حقیقت اگزوپری اصراری به آفریدن آثار بدیع ندارد بلکه بیشتر سعی می کند روایت خودش را از دریچه نگاه به جهان بازگو کند.کتاب پرواز شبانه که اولین اثر ادبی اوست دقیقا زندگی و جهان بینی خودش را بیان می کند.همچنین علاقه ی او به هوانوردی در شازده کوچولو به خوبی ترسیم شده چون راوی داستان "شازده کوچولو" هم یک خلبان است.
کتاب شازده کوچولو در سال 1943 منتشر شد . کتاب موفق ترین و پرفروش ترین کتاب تاریخ است.این کتاب رکورددار ترجمه به زبان های مختلف است. کتاب شازده کوچولو به سیصد زبان دنیا ترجمه شده است.بسیاری معتقدند کتاب پری دریایی کوچولو اثر کریستین اندرسون الهام بخش اگزوپری در نوشتن شازده کوچولو بوده است. گل سرخ در شازده کوچولو نماد همسر اگزوپری بوده .تمام تصاویر کتاب شازده کوچولو اثر خود نویسنده اگزوپری است. این در حالی است که اگزوپری اصلا نقاش نبوده .کتاب شازده کوچولو بعد از مرگ اگزوپری و بعد از آزادی فرانسه در کشورش منتشر شد این درحالی است که پیش تر در آمریکا و انگلیس به چاپ رسیده بود.
داستان شازده کوچولو درباره ملاقات خلبانی با یک موجود کوچولوی دوست داشتنی است. خلبان در یکی از سفرهایش سقوط می کند و در آن جا شازده کوچولو را می بیند . داستان از آنجا شاعرانه و عاشقانه می شود که گیاهی
متفاوت از علف ها رشد می کند. گل سرخی که در داستان نقش معشوق را بازی می کند.با عاشق شذن شازده کوچولو و پیدا کردن دوست او را در مسیر سفر قرار می دهد . او در طول سفرش به هفت سیاره می رسد و از آدم های هر سیاره حقیقت هایی درباره زندگی می آموزد.
در بخشی از کتاب شازده کوچولو می خوانیم :
چنان از جا جستم که انگار صاعقه بم زده.خوب که چشم هام را مالیدم و نگاه کردم آدم کوچولوی بسیار عجیبی را دیدم که با وقار تمام تو نخ من بود.این بهترین شکلی است که بعد ها توانستم از او درآرم،گیرم البته آنچه من کشیده ام کجا و خود او کجا؟
تقصیر من چیست ؟ بزرگ ترها تو شش ساله گی از نقاشی دلسردم کردند و جز بوآی باز و بسته یاد نگرفتم چیزی بکشم.
با چشم هایی که از تعجب گرد شده بود به این حضور ناگهانی خیره شدم. یادتان نرود که من از نزدیک ترین آبادی مسکونی هزار میل فاصله داشتم و این آدمیزاد کوچولوی من هم اصلا به نظر نمی آمد که راه گم کرده باشد یا از خستگی دم مرگ باشد یا از گشنه گی دم مرگ باشد یا از تشنه گی دم مرگ باشد یا از وحشت دم مرگ باشد.هیچ چیزش به بچه یی نمی برد که هزار میل دور از هر آبادی مسکونی تو دل صحرا گم شده باشد.
وقتی بالاخره صدام درآمد،گفتم :
آخه .... تو اینجا چیکار می کنی ؟
و اون وقت او خیلی آرام،مثل یک چیز خیلی جدی،دوباره درآمد که:
بی زحمت واسه من یک بره بکش.
آدم وقتی تحت تاثیر شدید رازی قرار گرفت جرات نافرمانی نمی کند.گر چه تو این نقطه ی هزار میل دورتر از هر آبادی مسکونی و با قرار داشتن در معرض خطر مرگ این نکته د نظرم بی معنی جلوه کرد باز کاغذ و خودنویسی از جیبم درآوردم اما تازه یادم آمد که آنچه من یاد گرفته ام بیشتر از جغرافیا و تاریخ و حساب و دستور زبان است،وبا کج خلقی مختصری به آن موجود کوچولو گفتم نقاشی بلد نیستم .