0
سبد خرید شما خالیست!
میتواند برای مشاهده کتاب های بیشتر به صفحات زیر بروید
مقایسه
دسته بندی: نظریه فلسفی

کتاب جهان همچون اراده و تصور نشر مرکز نویسنده آرتور شوپنهاور مترجم رضا ولی یاری جلد گالینگور قطع وزیری

شناسه کالا: 14060
شناسه کالا: 14060
مشخصات برجسته بیشتر
  • ناشر : نشرمرکز
  • نویسنده : آرتور شوپنهاور
  • مترجم : رضاولی یاری
  • نوع جلد : گالینگور
  • قطع : وزیری
  • : 1091
توضیحات

در اینجا قصد دارم توضیح دهم که این کتاب را چگونه باید خواند و آن را به طور کامل فهمید.

  • product vendor icon image فروشنده:
    فروشگاه کو20
  •  زمان آماده سازی:
    آماده ارسال
قیمت:
750,000 تومان
ناموجود
این کالا فعلا موجود نیست اما می‌توانید زنگوله را بزنید تا به محض موجود شدن، به شما خبر دهیم

کتاب های مشابه

امتیاز کاربران به: کتاب جهان همچون اراده و تصور نشر مرکز نویسنده آرتور شوپنهاور مترجم رضا ولی یاری جلد گالینگور قطع وزیری
0
از 5
عالی
0 (0%)
خوب
0 (0%)
متوسط
0 (0%)
نامناسب
0 (0%)
ضعیف
0 (0%)
  • بررسی تخصصی
  • مشخصات
  • نظرات کاربران
بررسی تخصصی

شوپنهاور در دیباچه ­اش بر ویراست نخست کتاب جهان همچون اراده و تصور می­نویسد:

«در اینجا قصد دارم توضیح دهم که این کتاب را چگونه باید خواند و آن را به طور کامل فهمید. هدف از نگارش این کتاب تنها ابلاغ یک اندیشه­ ی واحد است.»شوپنهاور معتقد است که به حقیقت هستی و جهان دست یافته و این اندیشه­ ی واحد در واقع همین حقیقت جهان است. می­گوید پدیدارهایی که ما می­بینیم صورت و نمود هستند و فی­نفسه و جوهر عالم هستی یک نیروی مبرم کور است که همه چیز را به حرکت در می­آورد و همه چیز صرفاً نمود پدیداری آن است و او نام این نیرو را اراده می­گذارد. یعنی اندیشه­ی واحدی که از آن حرف می­زند و کل فلسفه­ی او را منحصربه­فرد کرده همین اراده است. شوپنهاور می­گوید ما جهان را از طریق حواس­مان درک می­کنیم و به همین دلیل درک ما صرفاً درک پدیدارها است و به هیچ وجه نمی­توانیم به فی­نفسه­ی امور پی ببریم. ولی در ضمن به این نتیجه می­رسد که ما یک درک دیگر هم داریم که منحصر به خودمان است و آن درکی است که از بدن­مان داریم. شوپنهاور می­گوید این درکی است مستقیماً و از درون و هر یک از ما وقتی برگردیم و به خودمان نگاه کنیم در خودمان به این نیروی مبرم کور بر می­خوریم. با این­حال تأکید می­کند که حتی شناخت اراده هم در صورت زمان رخ می­دهد. یعنی بدن خودمان صرفاً نشانه­ای از آن فی­نفسه­ی جهان در اختیار ما می­گذارد.  

مترجم انگلیسی در مقدمه­ اش نوشته است «همه ­ی کسانی که آثار شوپنهاور را خوانده­اند، و حتی کسانی که با نظرات او موافقت ندارند، عموماً تصدیق می­کنند که نثر هیچ­کس به لحاظ زیبایی سبک و قدرت و سلاست تعبیر از نثر او برتر نیست.» لذا هنگامی که شوپنهاور در دیباچه­ی ویراست نخست کتابش خواننده را به صبر و طمأنینه دعوت می­کند، این امر به خاطر ثقل مطلب و عظمت آن اندیشه­ی واحد است. بعید است کسی در تاریخ فلسفه بوده باشد که مطالب سخت فهم را به اندازه­ی شوپنهاور شفاف توضیح داده باشد. ولی با وجود شفافیت و سلاست نثر شوپنهاور، آن اندیشه به قدری دیرهضم و ضدشهودی است که شوپنهاور از ما می­خواهد کتاب­اش را با صبر و طمأنینه­ی زیاد مطالعه کنیم و حتی می­گوید بهتر است آن را دو بار بخوانیم.

دیباچه ­های شوپنهاور بر کتاب بسیار خواندنی است. او می­گوید «حقیقت بی یار و یاور است؛ و در میان چنین آشوب و نزاع فلسفی به آرامی و بدون جلب توجه راه خود را دنبال می کند.» شوپنهاور معتقد است که بخش اعظم توده­ی بشری صرفاً اراذل و اوباشی هستند که فقط در پی برآورده کردن حوائج و ارضای شهوات­شان­اند و اصلاً دغدغه حقیقت ندارند. به همین دلیل کسی که حقیقت را دنبال می کند ناگزیر تک می­افتد و تنها می­ماند. شوپنهاور می­گوید مردم بیش از حقیقت مشتاق دروغ­ند و فقط کافی است شیادی پیدا شود و آن­ها را با چرب­زبانی فریب دهد تا سخنان بی­سروته او را حقیقت تلقی کنند و همه جا جار بزنند. زمانی که شوپنهاور فلسفه­ی خود را منتشر کرد هگل مشهورترین فیلسوف آلمان بود. ولی شوپنهاور سخنان هگل و فلسفه­اش را خزعبل تلقی می­کرد و می­گفت مردم چون دغدغه­ی حقیقت ندارند این مزخرفات را به عنوان فلسفه ستایش می­کنند. شوپنهاور می­گفت عده­ای از آن توده­ی اراذل و اوباش فلسفه را وسیله­ی امرار معاش خود کرده­اند و عده­ی بسیار زیاد دیگری نیز دار و دسته راه انداخته­اند و آن دسته­ی اول را ستایش می­کنند و در این مکاره­بازار هر چیزی دنبال می­شود غیر از حقیقت. در نتیجه معدود افرادی که دنبال حقیقت­اند در گوشه­ای و در در گمنامی به کار خود ادامه می­دهند و حرف­شان شنیده نمی­شود. او معتقد است که در نهایت نسلی از راه می­رسند و قدر حقیقت را می­دانند و آن را تحسین می­کنند.

شوپنهاور کتاب جهان همچون اراده و تصور را یکجا ننوشته.

درواقع جلد اول کتاب فلسفه­ی شوپنهاور و تشریح اندیشه­ ی واحد شوپنهاور است و جلد دوم تفسیر و نتیجه­ گیری از وجوه مختلف این فلسفه.

شوپنهاور جلد اول را در چهار دفتر و یک ضمیمه نوشته که دفتر اول و سوم از منظر جهان همچون تصور و دفتر دوم و چهارم از منظر جهان همچون اراده نوشته شده ­اند و ضمیمه هم نقد فلسفه ­ی کانتی است. با این­حال دفتر اول درباره­ ی آموزه­ ی تصور او است و دفتر سوم نتیجه­ی این آموزه است به ویژه برای هنر. 

دفتر دوم هم درباره­ ی آموزه اراده او است و دفتر چهارم نتیجه ­ی این آموزه است در مورد اخلاق، یعنی دفاتر سوم و چهارم کتاب به ترتیب فلسفه­ی هنر و فلسفه­ی اخلاق شوپنهاورند. شوپنهاور دفتر اول را با جمله­ی «جهان تصور من است» آغاز می­کند و در ادامه توضیح می­دهد منظورش از این جمله چیست. منظور شوپنهاور این است که درک ما از جهان درک پدیدارها است نه درک فی­نفسه­ی جهان و فی­نفسه­ی جهان چیزی است که زمان و مکان نمی­شناسد و یکتا و یکپارچه است و جوهری است که تمام پدیدارهای جهان صرفاً اعراض آن هستند. یعنی شوپنهاور همان طور که خودش می­گوید در مرز باریک میان تجربه­باوری لاک و ایدئالیسم کانت حرکت می­کند و یک ایدئالیست استعلایی است، یعنی از آموزه­ی کیفیات اولیه و ثانویه­ی لاک و آموزه­ی حساسیت استعلایی کانت به نتیجه­ی فوق دست می یابد. در دفتر دوم شوپنهاور به این می­پردازد که حالا که درک ما از جهان چیزها صرفاً درک پدیدارها است آیا راهی وجود دارد که بتوانیم شناختی از فی­نفسه­ی جهان حاصل کنیم و به حقیقت عالم هستی دست پیدا کنیم یا نه. شوپنهاور می­گوید یک راه وجود دارد و آن بدن خودمان است. چون بدن ما هم مثل دیگر اعیان عینی در جهان پدیدارها است و ما آن را هم درک می­کنیم. ولی در مورد بدن­مان این تفاوت وجود دارد که هر کدام از ما از طریق بدن خودش می­تواند به شناختی از فی­نفسه­ی جهان دست پیدا کند. حالا شوپنهاور می­گوید هر یک از ما وقتی برگردد و به درون خودش نگاه کند می­بیند بنیادی­ترین چیز در وجودش نیروی بزرگی است که او را به حرکت و به تجربه کردن لحظات زندگی وامی­دارد. شوپنهاور اسم این نیرو را می­گذارد اراده ولی منظورش از اراده صرفاً آن اراده­ای که ما در محاورات روزمره به کار می­بریم نیست. البته منظور از اراده آن معنای محاوره­ای را هم شامل می­شود ولی خیلی گسترده­تر از آن است. شوپنهاور می­گوید در سوختن خورشید و حرکات سیارات همان قدر اراده وجود دارد که در حرکت دستان و پاهای ما هست. خودش می­گوید در مورد انتخاب لفظ اراده از مجاز التضمین استفاده کرده و لفظ اراده را به معنایی بسیار گسترده­تر از معنای معمول­اش به کار برده است. منظور شوپنهاور از عبارت جهان همچون اراده همین است و او معتقد است که جهان در حالی که از یک سو سراسر تصور است از سوی دیگر هم سراسر اراده است یعنی تصور صورت ظاهر جهان است و اراده فی­نفسه­ی آن.

شوپنهاور تصور را این طور تعریف می کند؛ «تصور عبارت است از یک عملیات فیزیولوژیکی بسیار پیچیده در مغز یک جاندار که نتیجه­اش می­شود آگاهی از یک تصویر در آنجا.» شوپنهاور در کتاب روی لفظ تصویر تأکید می­گذارد و استفاده از لفظ تصور هم در این جا صرفا به آن معنای محاوره­ای که ما از لفظ تصور اراده می­کنیم محدود نیست و دامنه­ی معنایی بسیار گسترده­تری دارد.  

بحث شوپنهاور در دفتر دوم این است که فی­نفسه­ی جهان اراده است و لذا پدیدارهای مختلفی که ما می­بینیم و در صورت کلی ذهن-عین درک می­کنیم و می­شناسیم صرفاً نمودها یا عینیت­یابی­های اراده­اند. در همین دفتر است که او دست به بزرگ­ترین پیشگویی­ها می­زند. شوپنهاور با زبان فلسفی خودش و صرفاً با تکیه بر استدلال منطقی، بیش از صد سال پیش از انیشتین، به نوعی از تبدیل جرم و انرژی به یکدیگر سخن می­گوید. او همچنین دو فقره از رایج­ترین اندیشه­های قرن بیستم را، که عموماً به فروید نسبت داده شده­اند، مطرح می­کند. یعنی ایده­ی ناخودآگاه و ایده­ی حکمرانی غریزه­ی جنسی در زندگی بشری.

در دفتر سوم شوپنهاور بحث مثل افلاطونی را پیش می­کشد و می­گوید مثال حد فاصل شی­فی­نفسه و پدیدار است و کار هنرمند به تصویر کشیدن مثل است. یعنی می­گوید مثال تصور است ولی تصوری است که تابع اصل دلیل کافی نیست و تصور کلی و سرنمونه­ی دسته­ای از تصورات و اعیان است. به همین دلیل هنرهای مختلف مثال­های مختلف و درجات عینیت­یابی اراده در عالم پدیدارها را نمایش می­دهند. ولی در مورد موسیقی استثنا قائل می­شود و می­گوید موسیقی مثال را به تصویر نمی­کشد بلکه نماینده­ی و نسخه­ی خود اراده است و به همین دلیل با دیگر هنرها تفاوت دارد. در این بخش از کتاب است که او راجع به اهمیت موسیقی و ارزش آن حرف می­زند و مطالب درخشانی را بیان می­کند که بعداً الهام­بخش آهنگسازی مثل واگنر می­شوند.


در دفتر چهارم شوپنهاور دست به ارزشداوری درباره­ی اراده می­زند و به این نتیجه می­رسد که اراده شر و بد است و تمام مصائب و بدبختی­ها و خشونت جهان ناشی از همین است. او می­گوید اراده وقتی به انسان­ها و حیوانات می­رسد به شکل اراده­ی حیات درمی­آید  و در خون و چنگ و دندان نمود پیدا می­کند و انسان­ها و حیوانات را به جان هم می­اندازد. می­گوید اگر اراده چیزی شر نبود این همه رنج در جهان وجود نمی­داشت. بعد بر این اساس راجع به اخلاق بحث می­کند و نتیجه می­گیرد که میدان دادن به اراده­ی حیات خودمان منشأ بی­اخلاقی است و انسان باید اراده را انکار کند و از آن روگردان شود. یعنی اخلاق شوپنهاور بنیان­اش بر انکار اراده­ی شخص خود است و به­ویژه شفقت و دلسوزی برای دیگران. شوپنهاور می­گوید تنها انسانی اخلاق­گرا است که خودش را در وجود دیگران ببیند و رنج­های دیگران را رنج­های خودش قلمداد کند و بر آن­ها رحم بیاورد و برای دیگران دل بسوزاند و اراده­ی حیات خود را فراموش کند و به شهوات و نیازهای خودش بی­توجه باشد. می­گوید نقطه­ی مقابل انسانی که منکر اراده می­شود انسانی است که اراده­ی حیات را تأیید می­کند و ندایش را لبیک می­گوید و دائماً در پی ارضای شهوات و امیال خودش است و نسبت به رنج و درد دیگران بی­اعتنا است. درواقع شوپنهاور در این بخش از فلسفه­اش گرایش­های عرفانی دارد و حقیقت این است که به عرفان هم اشاره می­کند و ارتباط آن را با اخلاق خودش توضیح می­دهد. در واقع انکار اراده­ی شوپنهاور همان فنا و نیروانای عرفان و زهد بودایی است.

ضمیمه

سوای بسیاری انتقادات فنی و جزئی شوپنهاور به کانت می­توان گفت احتمالاً عمده­ترین نقدی که شوپنهاور در ضمیمه­ ی جلد اول به کانت دارد این است که چرا کانت ویراست نخست نقد عقل محض را تحریف کرده و در ویراست دوم حرف­های قبلی­اش را نقض کرده. شوپنهاور می­گوید شاید کانت با آگاهی و عمد از نتایج منطقی­ای که می­شده از آموزه­های خودش بگیرد غفلت کرده و از روی ترس آن­ها را بیان نکرده. با این که شوپنهاور کانت را بزرگ­ترین الهام­بخش خود می­داند و در هر فرصتی او را ستایش می­کند و کار خودش را تصحیح و تکمیل کار او می­داند ولی این باعث نمی­شود که چشم بر اشتباهات او ببندد و عیب­هایش را نگوید. واقعیت این است که وقتی ضمیمه­ی نقد فلسفه­ی کانتی را می­خوانیم گاهی ممکن است تعجب کنیم که شوپنهاور با چه زبان گزنده و تندی درباره­ی کانت حرف می­زند و با چه سخت­گیری­ای از او انتقاد می­کند. شوپنهاور گاهی حتی کانت را به خاطر سخنان­اش مورد استهزاء قرار می­دهد و به­هیچ­وجه مراعات جایگاه او را نمی­کند. خودش می­گوید این درسی است که اتفاقاً از کانت آموخته، یعنی صراحت بیان و صداقت در طرح افکار و ایده­ها. 

کتاب جهان همچون اراده و تصور به دوستداران فلسفه پیشنهاد می شود.

کتاب جهان همچون اراده و تصور نشر مرکز نویسنده آرتور شوپنهاور مترجم رضا ولی یاری جلد گالینگور قطع وزیری
کتاب جهان همچون اراده و تصور نشر مرکز نویسنده آرتور شوپنهاور مترجم رضا ولی یاری جلد گالینگور قطع وزیری
قیمت:
750,000 تومان
ناموجود
این کالا فعلا موجود نیست اما می‌توانید زنگوله را بزنید تا به محض موجود شدن، به شما خبر دهیم

مشتریانی که از این مورد خریداری کرده اند

تصاویر کالا
موجود شدن
  • check box icon for ایمیل
  • check box icon for پیامک
نظرات کاربران ( 0 )
0
از 5
عالی
(0%)
خوب
(0%)
متوسط
(0%)
نامناسب
(0%)
ضعیف
(0%)
;